روانشناسی چه هست و چه نیست!
روانشناسی علمی است که امروز بیش از هر زمان دیگر بدان نیاز داریم. ما در عصر اضطراب زندگی می کنیم و بحران هویت بیش از هر زمان دیگر ذهن آدمی را به خود مشغول کرده است. هر یک از ما به نحوی و به فراخور شرایط خودمان می توانیم از این علم کمک بگیریم. ممکن است درگیر بحرانی روانی باشیم، اختلالی مادرزاد آزارمان دهد یا برای بهبود مهارتهایی مانند ارتباط موثرو تاب آوری به آموزش نیاز داشته باشیم، یا شاید برای انتخاب شغل و رشته تحصیلی به مشاوره نیاز داشته باشیم. در هر صورت مطمئن ترین کمک، کمک یک روانشناس متبحر است. در این مقاله قصد داریم تا شما را با جنبه های مختلف این علم آشنا کنیم.
فهرست:
- مبانی روانشناسی – تعاریف و مفاهیم کلیدی
- تاریخ روانشناسی و بزرگان روانشناسی
- تفاوتهای مکاتب فکری روانشناسی
- مغز و چگونگی ارتباط آن با روانشناسی
- مناقضه طبیعت – تربیت در روانشناسی
- روانشناسی رشد و مراحل رشد
- روانشناسی اجتماعی و تاثیرات آن بر پویایی گروه
- آسیب شناسی و اختلالات روانی
- روانشناسی مثبت گرا و علم شادکامی
- آینده روانشناسی و حوزهها تحقیقاتی نوظهور
مبانی روانشناسی – تعاریف و مفاهیم کلیدی
روانشناسی مطالعه علمی رفتار و فرآیندهای ذهنی است. روانشناسی یک رشته گسترده با تعداد زیادی زیر شاخه است. هر کدام از این شاخهها نقطه تمرکز، ابعاد و جنبههای مختص خود را دارند. بعضی از مفاهیم کلیدی اصلی در روانشناسی انگیزه ، احساس ، ادراک ، یادگیری و حافظه هستند.
انگیزه به نیروهایی اطلاق میشود که منجر به بروز رفتار خاصی در فرد می شوند. احساس به آنچه حس میکنیم و وضعیت ذهنی که به همراه آن وجود دارد باز میگردد. ادراک به فرآیندهایی اشاره دارد که بر اساس آن ما آنچه را که از طریق حواس پنجگانه دریافت میکنیم تعبیر و تفسیر میکنیم. یادگیری فرآیندی است که از طریق آن دانش، مهارت و یا رفتاری خاص یا شیوه ای از تفکر را کسب میکنیم. نهایتا حافظه به توانایی ما به جذب، نگه داشت و بازیابی اطلاعات گفته میشود.
یکی از اهداف کلیدی روانشناسی درک این موضوع است که چرا مردم به شیوهای خاص تفکر، رفتار و احساس میکنند. این موضوع تحقیقات گستردهای را با عناوینی مانند شناخت ، رشد ، شخصیت ، رفتار اجتماعی و رفتار غیر طبیعی را به همراه داشته است.
روانشناسان با درک فرآیندهای زیربنایی که منجر به رفتار خاصی در انسان میشوند، میتوانند به افرادکمک کنند تا بر مشکلاتشان فائق آیند، سلامت جسم و روانشان را ارتقا دهند و کیفیت زندگیشان را بهبود بخشند. روانشناسی در علوم و مهارت های دیگر مانند آموزش ، تجارت و ورزش برای بهبود عملکرد و بهره وری مورد استفاده قرار میگیرد.
به طور کلی، روانشناسی رشتهای است که به دنبال درک رفتار، افکار و تجربیات انسان از طریق مطالعات گسترده و استفاده از روشهای گوناگون علمی است. درک مفاهیم کلیدی روانشناسی برای دستیابی به درکی عمیق در این رشته و کاربرد آن برای بهبود زندگی حائز اهمیت است.
تاریخ روانشناسی و بزرگان روانشناسی
تاریخ روانشناسی به عنوان رشته ای مستقل به قرن 19 باز میگردد. اما ریشههای این علم را میتوان در یونان باستان جستجو کرد. فیلسوفان پیشگام مانند اریستوتل و ارسطو به درک ماهیت ذهن بشر و رفتار او علاقه داشتند.
در قرن نوزدهم، روانشناسی به عنوان یک رشته مستقل بنیان نهاده شد. اولین آزمایشگاه روانشناسی در سال 1879 توسط ویلهلم ونت (Wilhelm Wundt) در لایپزیک آلمان تاسیس شد. از ونت به عنوان پدر روانشناسی یاد میشود و کارهای او بنیانهای مطالعه تجربی روانشناسی محسوب میگردند.
در خلال قرن بیستم روانشناسی به تکامل خود در رشته های مختلف ادامه داد. بعضی از بزرگان روانشناسی زیگموند فروید (Sigmund Freud) ، اسکینر (B.F. Skinner) و کارل یونگ (Carl Jung) بودند.
زیگموند فروید یک عصب شناس اتریشی بود که نظریه روانکاوی را بنیان نهاد. او معتقد بود که اراده ناهوشیار و تجربیان گذشته ریشه در ناسازگاریهای روانی بشر دارد.
اسکینر یک روانشناس آمریکایی بود نظریه رفتارگرایی را مطرح کرد. او معتقد بود منشا رفتار انسان با نظام تنبیه و پاداش شکل میگیرد.
کارل یونگ یک روانشناس اتریشی بود که نظریه روان تحلیل گری را ارائه نمود. او معتقد بود که ذهن ناهوشیار متشکل از ارکتایپ هاست و ارکتایپ ها هستند که بر رفتار ما تاثیر میگذارند.
دنیای روانشناسی بزرگان زیادی به خود دیده است که در اینجا مجال پرداختن به تمام آنها نیست. در طول تاریخ، روانشناسی به رشد خود ادامه داده است و همواره بر اساس تحقیقات و یافته های جدید تکامل یافته است.
تفاوتهای مکاتب فکری روانشناسی
مکاتب فکری مختلفی در روانشناسی وجود دارند. هر یک از آنها از دید و منظر خود به درک رفتار و ذهن انسان پرداخته اند. بعضی از این مکاتب که بیشتر شناخته شده اند در ادامه معرفی شده اند:
مکتب روان تحلیلی:
این مکتب توسط زیگموند فروید بنیان نهاده شد که بر نقش ذهن ناهوشیار و تجربیات اولیه کودکی در شکل گیری رفتار تاکید داشد.
مکتب رفتار گرایی:
این مکتب توسط اسکینر آغاز شد و تمرکز آن بر مشاهده، رفتار قابل اندازه گیری و نظام تنبیه پاداش در شکل گیری رفتار انسان بود.
مکتب انسان گرایی:
ابراهام مازلو (Abraham Maslow) و کارل راجرز (Carl Rogers) از پیشگامان این مکتب بودند. این مکتب بر کیفیات ویژه انسان مانند خودآگاهی و خودشکوفایی و همینطور اهمیت برخورد مبتنی بر احترام و همدلی تاکید داشت.
مکتب شناختی:
این مکتب بر فرآیندهای ذهنی مانند شناخت ، حافظه ، حل مسئله و چگونگی تاثیر آن بر رفتار متمکز بود.
مکتب روانشناسی رشد:
روانشناسی رشد بر چگونگی تغییر و رشد در طول زندگی می پردازد.
روانشناسی اجتماعی:
تمرکز این مکتب بر چگونگی تعاملات انسانی و تاثیرات آنها بر هم در محیطهای اجتماعی است.
روانشناسی تکاملی:
این مکتب بر چگونگی و نقش تکامل در شکل دهی به رفتار و فرآیندهای ذهنی متمرکز است.
عصب شناسی:
این مکتب از روشهای بیولوژی و سایر علوم برای مطالعه مغز و سیستم عصبی و بررسی چگونگی تاثیر آن بر رفتار استفاده می کند.
این فهرست کامل نیست، مکاتب فکری دیگری مانند روانشناسی زیستی، روانشناسی فرهنگی و روانشناسی مثبت وجود دارد.
مغز و چگونگی ارتباط آن با روانشناسی
ذهن و تمام فرآیندهای روانشناختی در ساختار مغز ما قرار دارند. مغز از بیلیونها سلول عصبی یا نورون و سلولهای گلیال تشکیل شده است. این سلولها سیگناهای الکتریکی و شیمیایی تولید میکنند که به مغز امکان پردازش اطلاعات، کنترل بدن و تنظیم رفتار را می دهد.
در روانشناسی، مطالعه مغز به عنوان نوروساینس یا عصب شناسی شناخته میشود. عصب شناسی در واقع از بیولوژی، شیمی، فیزیک و سایر علوم برای درک چگونگی کارکرد مغز بهره میبرد.
عصب روانشناسان از روشهای مختلفی برای مطالعه مغز استفاده میکنند. این روشها شامل تصویر برداری رزونانس مغناطیسی FMRI برای بررسی فعالیت های مغز و نوار مغز (EEG) برای اندازه گیری فعالیتهای الکتریکی مغز هستند. متخصصین این حوزه همینطور به اندازگیری ضایعات مغزی و تاثیرات آن بر رفتار انسان و حیوانات میپردازند.
تحقیقات در زمینه نوروساینس منجر به درک عمیقتر از مبانی عصبی فرآیندهای روانشناختی مانند ادراک، حافظه، احساس و شناخت گردیده است. این دانش به درمان اختلالات روانشناسی مانند افسردگی، اضطراب و اسکیزوفرنی گردیده است.
به طور خلاصه، مغز ساختار فیزیکی ذهن است و مطالعه مغز و عملکردهای آن یک جنبه حیاتی از روانشناسی است. درک مکانیسمهای عصبی که زمینهساز فرآیندهای روانشناختی هستند میتواند به روشن کردن ماهیت اختلالات روانی و ایجاد درمانهای جدید کمک کند.
مناقشه طبیعت – تربیت در روانشناسی
مناقشه طبیعت در برابر تربیت مدت زیادی است که پا بر جاست. موضوع محوری این مناقشه میزان تاثیر پذیر رفتار، رشد و شخصیت انسان از ژنتیک به عنوان نماینده طبیعت در برابر شاخصهای محیطی مانند تربیت، تجربه و فرهنگ است.
طرفداران مکتب طبیعت بر این موضوع تاکید دارند که بیشتر رفتارهای انسان از طریق ژنتیک و وراثت تعیین میشوند.
اشاره این گروه بر ویژگیهای مشترک دوقلوهاست که ویژگیهای رفتاری، رویکردی و شخصیت مشابهی دارند. این گروه همچنین بر مطالعه رفتار حیوانات اشاره دارند که نشان می دهد رفتارهای خاصی به صورت سخت در مغز حیوانات شکل گرفته است. در مقابل طرفداران مکتب تربیت معتقدند محیط نقش گسترده تری در شکل دهی رفتار و رشد انسان ایفا میکند. آنها به تاثیر فرهنگ، خانواده و تجربیات بر رفتار و رشد تاکید دارند. این گروه بر مطالعاتی که نشان میدهند محیط میتواند منجر به فعال شدن یا غیر فعال شدن ژنهای خاصی شود و بر رفتار و ویژگیهای خاصی را شکل دهد.
امروز به لحاظ عملی و گسترده پذیرفته شده است که طبیعت و تربیت هر دو در تعامل با یکدیگر رشد، رفتار و سایر ویژگیهای انسان را شکل میدهند. یک نکته مهم اینجاست که به این مناقشه نباید به چشم یک رقابت نگریست بلکه به این جنبه از موضوع باید نگاه کرد که چگونه این دو فاکتور با تعامل و همکاری با یکدیگر منجر به رشد و تغییر انسان میشوند.
روانشناسی رشد و مراحل رشد
روانشناسی رشد به چگونگی تغییر و رشد در طول زندگی می پردازد. این حوزه طیف وسیعی از موضوعات از جمله رشد پیش از تولد، کودکی، نوجوانی، بزرگسالی و پیری را در بر میگیرد.
یک از نظریات معروف در این حوزه نظریه رشد شناختی ژان پیاژه (Jean Piaget) روانشناس سوئیسی است. بر اساس نظریه او انسان در خلال 4 مرحله اصلی رشد شناختی شامل مرحله حسی حرکتی ، مرحله تفکر پیش عملیاتی ، مرحله تفکر عملیات علنی و مرحل تفکر عملیات عینی یا صوری در طول زندگی عبور می کند.
یک نظریه دیگر در این حوزه نظریه رشد اریک اریکسون () است که رشد انسان را در قالب 8 مرحله تبیین می نماید. او معتقد بود که انسان در مرحله به یک سوال اساسی پاسخ می دهد که رسیدن به این پاسخ شرط رسیدن به مرحله رشدی بعد است.
شایان ذکر است که نظریات مختلف از جنبه های متفاوتی به رشد انسان می نگرند و هر چند مراحل به مراحل متفاوتی اشاره دارند اما هدف همه آنها ارائه تبیینی جامع در مورد چگونگی رشد و تغییر انسان در طول زندگی است.
روانشناسی اجتماعی و تاثیرات آن بر پویایی گروه
روانشناسی اجتماعی علم مطالعه رفتار، افکار و احساسات انسان در موقعیتهای اجتماعی است. یک از موضوعات اصلی این حوزه پویایی گروه است که به چگونگی تعامل افراد و تاثیر پذیری آنها از یک دیگر در گروه می پردازد.
تحقیقات نشان می دهد پویایی گروه تاثیری قدرتمند بر رفتار افراد دارد. برای مثال همنوایی با گروه به مفهوم تمایل افراد به پذیرش عقاید و رفتارهای گروهی که در آن قراردارند میتواند افراد را به سمت تصمیمات و رفتارهایی سوق دهد که به تنهایی و چنانچه خارج از گروه باشند این تصمیمات و رفتارها را عملی نخواهد کرد. نفوذ اجتماعی را میتوان در پدیده ای با عنوان قطبی شدن گروه نیز مشاهده کرد که به مفهوم افراطی شدن بحث های گروهی بیش از آنچه هر یک از افراد بر آن مبحث پا فشاری داشته باشند.
جنبه مهم دیگر پویایی گروه شکل دهی به هویت اجتماعی است، این مفهوم به معنی آن است که هر یک از اعضا هویت خود را در ارتباط با یکدیگر و گروه تعریف میکنند. تحقیقات نشان میدهد که افراد گروه را بر اساس ویژگی یا ویژگیهای مشترک مانند نژاد، جنسیت، سن و مواردی این چنین تعریف میکنند که این گروه ها هر چند در به صورت مبنایی از اعضای خود هویت مییابند اما به مرور هویتی فراتر از آنچه اعضا به آن دادند پیدا کرده و تاثیرات بسزایی بر رفتار و نگرش اعضا خود دارند.
به طور خلاصه، پویایی گروه یک جنبه مهم از روانشناسی اجتماعی است و تحقیقات در این زمینه نشان داده است که مضامین اجتماعی می تواند تأثیر قدرتمندی بر رفتار، تصمیم گیری و نگرش فردی داشته باشد. درک شیوههایی که افراد در یک محیط گروهی با یکدیگر تعامل داشته و بر یکدیگر تأثیر میگذارند، میتواند بینشی درباره نحوه تفکر، احساس و رفتار افراد در موقعیتهای مختلف اجتماعی فراهم کند.
آسیب شناسی روانی و اختلالات روانی
این شاخه از روانشناسی به بررسی رفتار، افکار و احساسات غیر طبیعی، سبب شناسی و درمان اختلالات روانی میپردازد.
اختلالات روانی که به عنوان بیماریهای روانی یا اختلالات روانشناختی نیز شناخته میشوند وضعیتهایی هستند که رفتار، افکار، احساسات و خلق و خوی فرد را تحت تاثیر قرارداد می دهند. این موارد از طریق شاخه هایی مرکب از افکار، احساسات، رفتارها و ادراکات غیر طبیعی شناسایی میشوند.
بعضی از اختلالات روانی که رواج بیشتری دارند:
اختلالات اضطرابی:
اختلالات اضطرابی مانند اضطراب فراگیر، اختلالات پنیک و اضطراب اجتماعی هستند که از طریق احساس ترس، نگرانی و یا اضطراب شدید و پایدار شناسایی میشوند.
اسکیزوفرنی:
این اختلالات از طریق قطع ارتباط با واقعیت شامل توهم و هزیان شناخته میشوند.
اختلالات خلق و خوی:
این اختلالات شامل افسردگی و اختلال دو قطبی هستند که به صورت احساس پایدار ناراحتی، ناامیدی، از دست دادن علایق در زندگی یا نواسان شدید خلق بین افسردگی و شیدایی شناسایی میشود.
اختلالات نقص توجه و بیش فعالی (ADHD)
این اختلالات از طریق عدم توانایی در تمرکز کردن، تکانش گری و بیش فعالی شناسایی می شوند
اختلالات وسواسی:
این اختلالات با افکار خودآیند و رفتار وسواس گونه غیر ارادی پایدار شناسایی میشوند.
اختلال استرس پس از سانحه:
این اختلال معمولا پس از مشاهده یا تجربه یک رویداد آسیب زا اتفاق میافتد.
شایان ذکراست که هر یک از این اختلالات شیوه تشخیص و نقاط بحرانی خاصی دارند که می بایست حتما توسط متخصص روانشناسی یا روانپزشکی شناسایی و تشخیص گذاری شوند. این اختلالات در کتابی به عنوان مرجع اختلالات روانشناسی و روانپزشکی (DSM) گردآوری و معرفی شده اند.
درمان هر یک از اختلالات روانی شامل روان درمان، دارو درمان و تغییر سبک زندگی میشود. درمان برای هر فرد بسته به نوع و شدت اختلال می تواند شامل درمان فردی یا گروهی، درمان شناختی رفتاری ویا درمان دارویی باشد.
روانشناسی مثبت گرا و علم رضایت از زندگی
روانشناسی مثبت گرا شاخه ای از روانشناسی است که بر مطالعه احساسات مثبت، نقاط قوت و فضایل و همینطور نحوه بکارگیری آنها برای بهزیستی و افزایش کیفیت زندگی تمرکز دارد. علم رضایت از زندگی یا مطالعات این حوزه یک زیر شاخه از روانشناسی مثبت گراست که دغدغه آن درک و شناسایی شاخصهایی است که منجر به احساس بهزیستی و رضایت از زندگی فرد میشوند.
تحقیقات در حوزه روانشناسی مثبت گرا چند شاخص کلیدی در ارتباط با احساس رضایت از زندگی را یافته است:
احساسات مثبت:
احساسات مثبت مانند، لذت، قناعت و سپاسگذاری با احساس بهزیستی و رضایت از زندگی مرتبط هستند.
روابط مثبت:
روابط مثبت شامل روابط اجتماعی قوی با خانواده و دوستان با احساس شادکامی در ارتباط بوده و خطر ابتلا به اضطراب و افسردگی را کاهش می دهد.
هدف و معنا:
داشتن هدف و معنا به زندگی ما سمت و سو داده و احساس خلا در انسان را از بین می برد.
انجام کارهای معنا بخش:
درگیر شدن در فعالیتهایی که برای ما معنا دار هستند مانند کارهای خلاقانه یا داوطلبانه حس حرکت در مسیر کمال و رضایت از زندگی را برای ما به ارمغان می آورند.
ذهن آگاهی:
ذهن آگاهی به توانایی بودن لحظه اینجا و اکنون و مشاهده بدون قضاوت افکار و احساسات اشاره دارد.
شفقت:
مهربان بودن با خود به هنگام شکستها و ناکامی ها به احساس رضایت از زندگی کمک شایانی میکند
داشتن طرز فکر رشد:
این طرز فکر به معنی اعتقاد به توانایی ارتقا مهارتها و هوشمندی است که در مقابل آن طرز فکر ایستا به مفهوم آن است که تواناییها و هوشمندی ما ثابت است و تغییری نمیکند.
شادکامی مفهومی پیچیده است و از فاکتورهای زیادی تشکیل شده است و می توان از فردی به فرد دیگر متفاوت باشد. روانشناسی مثبت گرا بر اهمیت شادکامی و بهزیستی تاکید دارد و معتقد است با تمرکز بر احساست مثبت، نقاط قوت و فضایل می توان کیفیت زندگی را بهبود بخشید
آینده روانشناسی و حوزهها تحقیقانی نوظهور
روانشناسی به سرعت در حال پیشرفت است و تحقیقات و فناوری های نوین در حال ظهور هستند. به بعضی از حوزه هایی که توجه زیادی را به خود اختصاص داده و به نظر میرسد به رشد چشم گیری در آینده خواهند داشت در ادامه اشاره شده است:
نوروساینس:
پیشرفتها در تصویر برداری عصبی و سایر تکنولوژیها این حوزه به محققین اجازه داده تا درک عمیق تری از پایه های زیستی افکار، رفتار و احساست پیدا کنند. این تحقیقات به درمان اختلالات روانی و توسعه درمانهای جدید کمک می نماید.
هوش مصنوعی و روانشناسی:
این رشته به سرعت در حال پیشرفت است و محقیقن در جستجو راههایی برای استفاده از هوش مصنوعی برای درک بهتر رفتار و افکار انسان هستند تا بتوانند درمانهای روانشاختی را توسعه دهند.
روانشاسی مثبت گرا:
این شاخه نیز همانطور که قبلا هم اشاره شد با توجه به دستاورهای معناداری که تا کنون داشته به رشد و توسعه خود ادامه خواهد داد.
رویکرد التقاطی:
حوزهای از تحقیقات نوظهور است که بررسی میکند چگونه جنبههای مختلف هویت یک فرد، مانند نژاد، جنسیت، گرایش جنسی، و وضعیت اجتماعی-اقتصادی، برای شکلدهی به تجربیات و نتایج آنها تعامل دارند.
تغییرات اقلیمی و روانشناسی:
تغییرات اقلیمی یک نگرانی و خطر رو به گسترش است و محقیق در جستجو بررسی اثر گذاری این تغییرات بر سلامت روان انسان هستند. سازگاری با این تغییرات موضوع مهم دیگری است که محققان در آن تمرکز دارند.
واقعیت مجازی و واقعیت افزوده در روانشناسی:
در این حوزه تاکنون پیشرفتهای زیادی صورت گرفته و با توجه به نتایج مثبت حاصل شده تا کنون ادامه خواهد یافت. این تکنولوژی این امکان را محققین داده است که در محیطی امن و کنترل شده به برسی رفتار انسان بپردازند. این تکنولوژی همینطور در درمان و آموزش نیز بکار بسته می شود.
اقتصاد رفتاری:
اقتصاد رفتاری یک حوزه بین رشته ایت که از روانشناسی و اقتصاد تشکیل شده است. هدف این رشته درک این موضوع است که مردم چگونه تصمیم می گیرند تا با طراحی سیاستها و رویه هایی بتوان انسانها را به تصمیمات بهتر ترغیب نمود.
کلام روان تدبیر:
روانشناسی از شاخه های متنوعی تشکیل شده است. هر شاخه در کاربرد و هم در تحقیق و توسعه در حال پیشرفت روز افزون است. آینده روانشناسی با توجه به رشد فناوری ها و تحقیقات جدید می تواند بسیار هیجان انگیز باشد چرا که به درک عمیق تر ما از رفتار، افکار و احساسات انسان کمک نموده و قطعا منجر به بهبود سلامت روان می گردد.